برای تعیین وقت حضوری و قرارداد با وکیل از این بخش استفاده کنید.
اسباب مالکیت
اسباب مالکیت
همانگونه که پیشتر بررسی شد، حق مالکیت یکی از انواع ارتباطات اشخاص با اموال است که مورد حمایت قانونگذار در قانون اساسی و قانون مدنی است. بطور کلی ارتباط انسان با اموال یا مالکیت نسبت به آن مال است یا حق ارتفاق به ملک غیر و یا حق انتفاع. اسباب مالکیت موضوع بحث این نوشتار است. برای اینکه بتوانید از مطالب استفاده کنید سعی شده بطور ساده و کاربردی و خلاصه مطالب برای شما مطرح شود. درصورت سوال یا نیاز به مشاوره می توانید از وکلا یا مشاوره سایت استفاده کنید. منظور از اسباب تملک هر عمل و واقعه حقوقی است که ایجاد مالکیت یا انتقال مالکیت کند. بموجب ماده 140 قانون مدنی تملک حاصل میشود: ۱- به احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه ۲- به وسیله عقود و تعهدات ۳- به وسیله اخذ به شفعه ۴- به ارث
1- احیا اراضی موات : معنی لغوی احیا یعنی زنده کردن و عرفا بمعنی آباد کردن است. ماده 141 قانون مدنی در این خصوص میگوید: مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است از قبیل زراعت، درختکاری، بنا ساختن و غیره قابل استفاده نمایند. با توجه به اینکه ماهیت حقوقی احیا، ایفاع بوده تنها با قصد و رضای احیا کننده محقق می شود. لازم به ذکر است احیاء در صورتی سبب مالکیت میشود که با قصد تملک همراه باشد. لذا اگر مسافری به محلی برسد و زمینی را برای مدتی که در آن جا میماند، آباد کند، مالک آن نمیگردد. لذا ماده ۱۴۳ قانون مدنی میگوید: هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود. هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود. همچنین احیای اطراف زمین موجب تملک وسط آن نیز میباشد. البته احیاکننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید. شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیر کننده ایجاد حق اولویت در احیاء مینماید. شرایط تحجیر: یک - کاری به عنوان تحجیر محسوب میشود که برای شروع در احیاء اراضی، انجام شود؛ مانند کندن پی برای ساختن بنا یا شخم زدن برای زراعت کردن، بنابراین هرگاه کار انجامشده برای تحجیر مفید نباشد، تحجیر محسوب نمیشود. دو- تحجیر باید به قصد احیاء باشد. لذا رهگذری که برای چند ساعت یا چند روز در جایی توقف میکند اگر اطراف زمینی را سنگچین کرده و آن را مسطح میکنند تا چادربزند و سپس آن را رها کرده و میروند. عمل مزبور حق اولویت برای وی ایجاد نمیکند. چون قصد احیاء ندارند. سه - مقداری را که تحجیرکننده میخواهد آن را احیاء کند، باید از عمل تحجیر معلوم باشد. چنان که هرگاه قطعه زمینی را احیاء کند، باید اطراف آن را سنگچین کند؛ در غیر این صورت هرگاه به طور مستقیم در یک طرف، سنگچیده شود، ایجاد حق تحجیر برای او نمیکند. چهار— تحجیر کننده باید بتواند مقدار زمینی را که تحجیر کرده، احیاء نماید. و الا اگر به هر دلیلی قادر به احیاء آن نباشد، مثل این که قدرت مالی و یا دسترسی به وسائل لازم برای احیاء را نداشته باشد، تحجیر مزبور حق اولویت ایجاد نمیکند.
حیازت مباهات: اموالی که ملک اشخاص نیست و افراد مردم میتوانند آنها را طبق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوط به هر یک از اقسام مختلفه آنها، تملک کرده یا از آنها استفاده کنند، مباحات نامیده میشود؛ انواع مباحات شامل احیاء اراضی موات و مباحه. ب- آبهای مباح. ج- معادن. د- اشیاء پیدا شده و حیوانات ضاله. ه- دفینه. و- شکار.
2- عقود و تعهدات:
قراداد، شایع ترین وسیله تملک است: معمولا شخص از راه داد و ستد مالک میشود؛ مالی را که به دیگری تعلق دارد از او میگیرد و مالی را که او به آن نیاز دارد، واگذار میکند. این داد و ستد از راه تراضی انجام میشود.
3- اخذ به شفعه: در اصطلاح حقوقی به این معنا است که هرگاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی سهم خود را یه شخص ثالث بفروشد، شریک دیگر حق دارد به مقدار ثمن به مشتری بدهد و مبیع را تملک کند. (در این خصوص پیشتر در مقاله اخذ به شفعه توضیح داده شده است.)
4- ارث: در جوامع امروزی بعد از قرارداد، شایع ترین وسیله تملک، ارث است. در قرارداد بصورت اختیاری و براساس تراضی طرفین تملک صورت می گیرد اما در ارث بدون اراده شخص و بصورت قهری اتفاق می افتد. مالک یا کسی که فوت شده (مورث) پیش از مرگ حق دارد نسبت به یک سوم اموال خود بموجب وصیت تعیین تکلیف کند. اما مازاد بر ان بصورت قهری به ورثه منتقل میشود.
منبع: وب وکیل